test
test
test
test
test
test
test
test
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺖ، ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﮐﻢ اﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ ...
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ...
اﻭﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﻭ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ هیچ ﺳﻮﺀ ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ ...
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ... ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ، ﯾﮏ دﻝ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻏﻤﻬﺎﺕ ﻣﯿﺸﻪ!
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ... ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻋﺰﯾﺰﯼ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﻭﻗﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ!
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻡ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺸﻮﻥ ...
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪ ...
ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﻣﻦ، ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ،ﺍﻣﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻭ حساﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ...
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺍﺯﺑﻮﺩﻧﺖ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﻡ ﻧﻪ ﺳﺮﺑﻪ زﯾﺮ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ!
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﻣﯽ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﺷﺪﻧﺶ ﻣﯿﺘﺮﺳﯽ ...
ﺩﻭﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ :)
. ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ:
ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﻄﺎ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ …
ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﺩﺍﯾﺪ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ …
ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺭﺍ ﻃﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺳﺎﺩﻩ ﺧﻮﯾﺶ ﺗﺼﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻢ …
ﺁﺭﯼ ﺷﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ثانیه های انتظار پشت چراغ قرمز را تاب بیاوریم،
شاید خدا دارد آرزوی کودک دستفروش را بر آورده میکند!
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند
رنگین کمانی به ازای هر طوفان
لبخندی به ازای هر اشک
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا
جمله نهایی : عیب کار اینجاست
که من "" آنچه هستم "" را با "" آنچه باید باشم "" اشتباه می کنم، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم
ﺍﻟﻬﯽ
ﻧﻪ ﻣﻦ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺯ ﻓﯿﺾ ﻧﮕﻬﺖ ﭼﺸﻢ ﺑﭙﻮﺷﻢ
ﻧﻪ ﺗﻮ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﻨﻮﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ
ﺩﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻧﺮﻭﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ
ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﭼﻮ ﮔﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﯽ
~~~~~~~~~~~~
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ۲ ﺭﺍﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ
ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺭﺍﻫﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ
ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺭﺍﻫﻢ ﺭﺍ ﮐﺞ ﮐﻨﻢ
~~~~~~~~~~~~
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺣﺎﺟﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪﻧﺶ
ﻫﺴﺖ
ﺍﺯ ﺣﮑﻤﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﯽ ﻟﯿﺎﻗﺘﯽ ﻣﻦ.
~~~~~~~~~~~~
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﺠﯿﺒﯿﺴﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ
ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ .
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم